Happy Birthday`2

کلاس هاگرید : *از زبان آرورا* هاگرید : خب اول از همه میخوام استفن رو بهتون معرفی کنم که اومده به من کمک کنه *برای ثانیه هایی محو اون چشای قشنگش شده بودم که صدای هری منو به خودم آورد* هری : کجایی؟ آرورا : هی.. هیچی همینجا هری : ولی من فکر میکنم خیلی ضایع حواست پیش اون سالواتور است آرورا : هرییییی هیچم این طوری نیست هری : پس چرا اینجوری نگاش میکردی؟؟؟ آرورا : اِممم اِممم داشتم قدرت خداوند رو درک میکردم که چقدر میتونه چشای یک آدم رو قشنگ خلق کنه 😂 هری : باشه تو راست میگی، زیر لب ادامه داد : اینهمه چشم اینجا هست آرورا زیر لب : ولی هیچی چشای استفن نمیشه *نگاهی به اما کردم که دیدم داره هر هر به من میخنده خدایا من چم شد بود، اینجور دختری نیستم که تا یک پسر میبینن از خود بی خود بشن.... سرم درد میکنه، دستمو به روی صورتم گرفتم و سعی کردم به کلاس توجه کنم* کمی بعد : استفن : فانینگ!! فانینگگگ آرورا با حواس پرتی : بله ؟ چیشده؟؟ استفن: کلاس تموم شد نمیخوای بری آرورا : وای اصلا حواسم نبود هری : نچ نچ معلوم نیست حواسش کجاست آرورا : هری برو تا پانشدم بیام لهت کنم.....

سرسرا : آرورا نگاهی به میز اسلایترین کرد با دیدن اما و دیمن کنار هم، همه حس هاش قاطی شدن، خوشحال میشد؟ تعجب میکرد؟ صدای یک دختر اونو از خیالاتش بیرون آورد هرماینی : جادو آموز جدیدی؟ آرورا : بله هرماینی : اسمت چیه؟ آرورا : آرورا فانینگ، و شما؟ هرماینی : هرماینی گرنجر آرورا : خوشبختم از آشناییت هرماینی : همچنین هری : معنی اسمت چیه؟ آرورا : سپیده دم، الهه طلوع و سحر هرماینی : خیلی قشنگه آرورا لبخندی زد استفن با خنده : سپیده دم میتونم اینجا بشینم؟ آرورا : بشین تاج گل 😂 استفن نشست و گفت : اسم من معنیش این نیست. آرورا : آدم کچل بشه ضایع نشه استفن ‌: جالبه نشنیده بودم هری : چی میخوای اینجا سالواتوره استفن پوسخندی زد : به تو ربطی داره؟ هرماینی : بس کنید، راتو بکش برو استفن آرورا : عه وا اینجا چه خبره؟! هری : هیچی آرورا : محض عوض کردن بحث، بچه ها اینجا اگه کسی مشکل جسمی براش پیش بیاد میره پیش کی؟ هری و استفن هم زمان : خانم پامفری. هری عین دخترا پشت چشمی نازک کرد که آرورا قرمز شد از خنده آرورا : میگم من سیر شدم دیگه برم

راهرو : آرورا زیر لب آواز میخوند و راه میرفت اسنیپ : اهِم اهِم دوشیزه فانینگ. آرورا که از وجود پرفسور خبر نداشت ترسید و جیغ کشید آرورا : ببخشید پرفسور اسنیپ : بابت چی؟ آرورا : اِممم اِممم اسنیپ : بگذریم، بیاید به دفتر من آرورا : من؟؟ اسنیپ : کسی جز شما اینجاست؟ آرورا : نه... ببخشید اسنیپ عصبانی گفت : اینقدر نگو ببخشید آرورا مظلوم سرشو انداخت پایین و دنبال پرفسور راه افتاد

ناظر لطفا منتشر کن 🥺🌻